فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

دخترم عشق من

ازاد و رها...

عشق من  دختر عزیزم  دیروز تعطیل بود و رفتیم بیرون خرید کردیم و رفتیم پارک و پرنده ها رو دیدی که خیلی دوست داشتی که اونا رو با خودت بیاری خونه . چند تا بچه داشتند بازی می کردند که تو با صدای بلند داد زدی بچه ها  بچه ها !  قربون اون بچه ها گفتنت بشم که بعد خودت هم خندیدی . بعد اومدیم خونه و لباسایی که کثیف کرده بودی رو شستم . خوشبختانه یاد گرفتی که بری دستشویی . چند بار من بردمت . یکی دوبار هم با بابایی رفتی . حالا وقتی ازت سوال میکنم جیش داری میگی نه . و اگه داشته باشی خودت میگی بریم بریم ! دیروز کلا تو خونه بدون پوشک بودی (ازاد و رها )و بجز یک بار دیگه خرابکاری نکردی . راستش رو بخواین خسته شده بودم و به بابایی گفتم فعلا ن...
5 بهمن 1390

خداوندا بده شری که خیر من در ان باشد

دختر گلم فاطمه زهرای عزیزم روز شنبه که از مهد اوردمت خونه دیدم که هنوز جای سوختگی پوشکت خوب نشده تصمیم گرفتم که دیگه پوشکت نکنم تا خوب بشی بردمت دستشویی و کارتو انجام دادی و خوابیدی بعد از دو ساعت بیدار شدی خوشبختانه تمیز بودی بلافاصله بردمت دستشویی . خلاصه تا شب کار من همین بود هر یک ربع ساعت میبردمت دستشویی . البته یکی دو بار تا از سرویس اومدیم بیرون کارخرابی کردی و لباستو کثیف کردی تا شب خوب پیش رفت بابایی هم تشویقت میکرد که هروقت دستشویی میخوای بری بگی جیش . البته قبلا هم میبردمت ولی نه با این جدیت و پشت سرهم . اخر شب هم دوباره بردمت سرویس . شب پوشکت نکردم و گفتم هرچه بادا باد . همش نگران بودم که صبح که بیدار بشم با چه وضعی مواجه بشم خوش...
3 بهمن 1390